در پسِ تمام اتفاق های زندگی ام،
اتفاقِ «تو» یک چیز دیگر بود!
چراغ خاطره هایت هنوز هم در ذهنم سوسو میزند...
اما راستش را بخواهی،
تو تنها اتفاق زیبایی بودی که همیشه
ترس داشتم از اُفتادَنَش!
...
.......
...........
عاقبت اتفاقِ تو، اُفتاد...
و آنچه که نباید می اُفتاد، اُفتاد...
* اشک از چشم هایم
* نگاهت به زمینِ زیر پایَم
و....
.............
حالا دیگر شب ها
با دلهره ای سرشار از دلتنگی
به عقب برمیگردم ...
و سکوت میکنم تا دیگر
«هــــیــــچ » اتفاقی ،اتفاق نیُــفـتَـــد!
«ستاره_ ح»